بهترین نقاشها لزوماً معروفترین نیستند!
برای مثال اگر به هنر نقاشی علاقهمند باشید، تابحال حتماً نام کلود مونه را شنیدهاید و یقیناً یکی از آثار ایشان که معمولاً حاوی نیلوفرهای آبی است را جایی دیدهاید. اما احتمالاً تا حالا نام گوستاو کایبوت که ایشان هم فرانسوی هست نشنیدید. این هنرمند به قدری ناشناخته است، که وقتی موزه هنر واشنگتن، نمایشگاه کارهای کایبوت را برگزار کرد در معرفی وی به صورت خیلی درویشانه نوشت: «نقاش نسبتاً گمنام فرانسوی!» در صورتی که از نظر کارشناسان و منتقدان معتبر نقاشی، کیفیت آثار این دو نقاش در یک رده است. حال به نظر شما چرا این دو نقاش در حوزه محبوبیت تفاوت بسیار زیادی با یکدیگر دارند؟
تنها پارامتر این سطح از تفاوت در محبوبیت این دو هنرمند، نحوه نمایش و در معرض دید عموم بودن آنهاست. ارائه را شاید بتوان یکی از مهمترین مولفهها برای محبوبیت و وایرال شدن دانست. جالب است بدانید که کایبوت علاوه بر این که نقاش بوده، کلکسیونر آثار هنری نیز بوده و ۳ سال بعد از فوت تعدادی از آثاری که جمع کرده بود در بزرگترین نمایشگاه نقاشیهای امپرسیونیسم در موزه لوکزامبورگ به نمایش گذاشتند، متاسفانه در میان این آثار هیچ اثری از کایبوت وجود نداشت. تمام هنرمندانی که در این نمایشگاه آثارشان به عموم نمایش داده شد، معروف شدند و تا به امروز معروف ماندند ولی متاسفانه کایبوت به این سرنوشت دچار نشد.
فرمول وایرال شدن!
طبق این نظریه، فرمول وایرال شدن بسیار ساده است، ترکیب چیزهای آشنا با چیزهای تازه! در واقع نکته طلایی طراحی موفق نقطه تعادل بین حس آشنایی و تازگی است. درباره این نظریه مطالعات گسترده و زیادی صورت گرفت و جالب است بدانید که تمامی این مطالعات این نظریه را تایید کردند برای مثال میتوان به تحقیقی که در سال ۲۰۱۱ توسط یک استاد دانشگاه در هلند انجام شد، اشاره کرد. برای مطالعه این تحقیق میتوانید به مرجع این بلاگ که کتاب Hit Makers است مراجعه کنید.
چرا موسیقیهای پاپ همیشه پرمخاطب هستند؟!
این نظریه همانطور که در ابتدا به آن اشاره کردیم درباره تمامی محتواها صدق میکند، یک نوع از محتواهایی که تقریباً همه ما با آن به صورت روزانه سر و کار داریم موسیقی است. مطمئناً تاحالا برایتان اتفاق افتاده که یک موسیقی جدید را بارها پشت سرهم گوش کردهاید. سلیقه انسان در موسیقی به خصوص موسیقی پاپ میل به تکرار دارد در واقع ۹۰٪ موسیقیهایی که انسانها میشنوند، قبلاً وجود داشته و برای آنها آشنا است. ما موسیقیهایی را دوست داریم که داخل آنها چیزی آشنا پیدا کنیم. این آشناییت باعث میشود که بتوانیم روند حرکت موسیقی را پیشبینی کنیم و این امکان پیشبینی باعث میشود تا حس خوبی به آن موسیقی پیدا کنیم.
تحقیقاتی درباره مغز انسان انجام شده است که نشان میدهد، تغییری کوچک و جزئی در یک الگوی تکرار شونده کافیست تا یک موسیقی را برای ما محبوب کند، جالب است بدانید که این شیوه پردازش مغزی بین انسان و موش یکسان است!
در این راستا آزمایشی بر روی موشها انجام شد که بر این قرار بود: برای تعدادی از موشهای آزمایشگاهی نوت «سی» را به صورت تکرار شونده پخش کردهاند، موش در ابتدا به این نوت توجه میکند ولی بعد از مدتی به این نوت عادت کرده و دیگر به آن وجهی ندارد، ولی اگر یک تغییر کوچک در این روند ایجاد کنند، یعنی نوت «دو» پخش کنند موش دوباره به این صدا توجه کند و علاوه بر آن باعث میشود تا اگر بعد از نوت «دو» دوباره نوت «سی» را پخش کنند توجه موش جلب گردد. در این آزمایش الگوهای متعددی مورد بررسی قرار گرفت و نوت زیر بیشترین توجه موش را کسب کرد:
«سی سی سی دو سی سی دو سی سی دو سی دو رِ»
نکته جالب این تحقیق این است که این الگو خیلی شبیه به ساختار رایج آهنگهای پاپ موفق است. الگویی که در آهنگهای پاپ موفق رعایت شده به این شکل است:
«وِرس وِرس کورِس وِرس کورِس بریج»
حالا مساله این است که با استفاده از این دو موردی که مثال زده شد، چگونه میتوانیم محتوایی که ایجاد کردیم را محبوب یا به اصطلاحاً وایرال کنیم؟
پاسخ این سوال را میتوانید در ادامه این مطلب مطالعه کنید، برای کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید.